davod12

 
Rejestracja: 2011-05-11
زندگی عشقی پر مخاطره است، گاه باید قمارش کرد........
Punkty137więcej
Następny poziom: 
Ilość potrzebnych punktów: 63
Ostatnia gra

روز بزرگداشت حافظ

روز بیستم مهر ماه روز بزرگداشت لسان الغیب ( حافظ )

بر تمامی اهل فرهنگ و  ادب و شما دوستان عزیز گرامی باد

 

ما را ز خیال تو چه پروای شراب است

 

ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است


گر خمر بهشت است بریزید که بی دوست
هر شربت عذبم که دهی عین عذاب است


افسوس که شد دلبر و در دیده گریان
تحریر خیال خط او نقش بر آب است


بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود
زین سیل دمادم که در این منزل خواب است


معشوق عیان می‌گذرد بر تو ولیکن
اغیار همی‌بیند از آن بسته نقاب است


گل بر رخ رنگین تو تا لطف عرق دید
در آتش شوق از غم دل غرق گلاب است


سبز است در و دشت بیا تا نگذاریم
دست از سر آبی که جهان جمله سراب است


در کنج دماغم مطلب جای نصیحت
کاین گوشه پر از زمزمه چنگ و رباب است


حافظ چه شد ار عاشق و رند است و نظرباز
بس طور عجب لازم ایام شباب است..

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است


گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است


در مذهب ما باده حلال است ولیکن
بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است


گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است
چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است


در مجلس ما عطر میامیز که ما را
هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است


از چاشنی قند مگو هیچ و ز شکر
زان رو که مرا از لب شیرین تو کام است


تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است 


ز ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است
وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است


میخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز
وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است


با محتسبم عیب مگویید که او نیز
پیوسته چو ما در طلب عیش مدام است


حافظ منشین بی می و معشوق زمانی
کایام گل و یاسمن و عید صیام است....


روزو روزگارتان خوش و بر وفق مراد باد