davod12

 
Rejestracja: 2011-05-11
زندگی عشقی پر مخاطره است، گاه باید قمارش کرد........
Punkty137więcej
Następny poziom: 
Ilość potrzebnych punktów: 63
Ostatnia gra

پادشاه فصل‌ها، پاییز.....

***در مدرسه زندگی در کلاس دنیا ، سر زنگ املا ، یادمان باشد برای محبت

تشدید بگذاریم تا نیم نمره از محبت ها کم نشود . . .***

 

با سلام و عرض ادب خدمت تک تک دوستان بزرگوارمون

 

فرا رسیدن پاییز و سرآغاز سال جدید تحصیلی را

بر همه دانش آموزان ایران زمین تبریک میگیم

و براشون سالی توام با موفقیت بهروزی آرزومندیم

 

 

پاييز مهربان!


آوازهای رنگی خود را ز سر بخوان !
با برگهای قهوه ای و سرخ و زرد خويش
نقش هزار پرده ای از يادها بکش .....
لختی درنگ کن!
از سطر سطر دفتر يادم عبورکن!
با من کتاب خاطره ها را مرور کن!
تو يادگار عمر به تاراج رفته ای
در روزهای خاطره انگيزت
پيچيده عطر کودکی و نو جوانی ام
من دکمه های لباسم را
با دستهای مهر تو می بندم
در کوچه های خاطره انگيزت
دنبال عمر گمشده می گردم
گلدان شمعدانی و ياسم را
با قطره های مهر تو
آب می دهم
با من بمان!
با من بخوان!
همراه من کتاب زمان را ورق بزن :
زنگ دبستان را زدند...
احمد دوباره کنج حياط ايستاده است
خورشيد کم کمک به نوک کوههای غرب
نزديک می شود ....
اما هنوز از حسنک نيست يک خبر
معلوم نيست باز چرا دير کرده است!
فرياد اعتراض حيوانها می رسد به گوش :
بع بع .... مع مع
کبری هنوز پشيمان است
امسال هم دوباره کتابش را
زير درخت خانه اشان جا گذاشته
چوپان هنوز هم
دست از دروغ گويی خود برنداشته
با اينکه بره های قشنگش را
همين پارسال گرگ
از هم دريد و خورد .....
پاييز مهربان!
با من بساز!
با من برای کوچ پرستو غزل بساز!
من هم کتاب عمرو جوانی را
زير درخت سبز زمان جا گذاشتم نقش می بندد رد پای طلائی پاییز
بر پیکر چروکیده ی زمین
به خاک نگاه کن؛
به این سرزمین بنگر؛
آیا احساس می کنی زیبایی به جای مانده،
از بند بند انگشتان پاییز را !؟
آیا درک می کنی عظمت وجود پاییز را،
در میان نقابهای بهار !؟
در ذهنم به تو می اندیشم
تو که وجودم را از زیبایی لبریز کرده ای
...
آرزویم این است،
که روحم نیز،
در میان برگریزانت،با پیکرم وداع کند
زیرا روحم با تو در هم آمیخته است
فصلِ من
فصل زیبای من،
پاییز
باغ بی‌برگی
خنده‌‌اش خونی است اشك‌آمیز
جاودان بر اسبِ یال‌‌افشانِ زردش می‌چمد در آن
پادشاه فصل‌ها، پاییز.