برای همه بچه های پرشیایی و اونا که بچه بودن و هنوز دوست دارن بچه بودن رو
یکی بود یکی نبود
زیر گنبد کبود
پیرزنه نشسته بود
اسبه عصاری می کرد، خره خراطی می کرد ، سگه قصابی می کرد ، گربهه بقالی می کرد، شتره نمد مالی می کرد، موشه ماسوره می کرد،
بچه ی موش ناله می کرد . پشه رقاصی می کرد ، کارتنک بازی می کرد ، فیل اومد آب بخوره ،
افتاد ودندونش شکست . داد زد و فریاد زد:
آی ننه جون دندونکم
از درد دندون دلکم !
اوستای دلاک روبگو
مرد نظر پاک رو بگو
تابکشه دندونکم
تا بره درد از دلکم
ننه فیل تا که شنید ، از جا پرید ، گرومپ گرومپ ، دوید و دوید تا خونه ی دلاک رسید .
اوستای دلاک خواب می دید ، ننه فیل داد زد دلاکه از خواب پرید .
باهمدیگه دویدن . رفتن ورفتن تا به فیل رسیدن. دلاکه دندون وگرفت و کشید ،دوباره کشید ، زور زد و کشید ،
اما...دندونه در نیومد .
به ننه فیله گفت:
بیا که باهم بکشیم .
دلاکه دندون رو گرفت ، ننه فیله اوستا رو گرفت ،
کشیدن و کشیدن ، اما... دندونه در نیومد .
اسبه عصاری را ول کرد و آمد .
خر خراط آمد . سگ قصاب آمد ، شتر نمد مال آمد . دلاکه دندون رو گرفت ،
ننه فیله ، دلاک و گرفت.اسبه فیله و گرفت.خره اسب رو گرفت.سگ قصاب خرَرو.شتر نمد مال سگرو
خره خراط ، اسبه را گرفت ، شتره ، خره را گرفت ، سگه قصاب ، شتر نمدمال راگرفت ،
کشیدنن و کشیدن ، اما...دندونه در نیومد که نیومد .
گربه بقالی راو ول کرد و آمد ،موشه ماسوره کنان از راه رسید ، بچه موش ناله کنان از راه رسید،
پشه رقاصی رو ول کرد واومد، کارتنک بازی رو ول کرد و اومد.
با همدیگه زور زدن ،باهمدیگه کشیدن،تا...
دنداون فیل در اومد . درد دلش سراومد .
شاااااد شد وخندیدش ، دور خودش چرخیدش .
همه اهل شهر قصه هم رفتن پیکار خودشون
، قصه ی ما هم سر رسید کلاغه به خونه ش رسید.
قصه رو شنید
زیربال مامانش گرفت خوابید