يكي بود يكي نبود، غير از خدا هيچكس نبود. يه خاله سوسكه قشنگي بود كه يه روز پيراهني از پوست پياز،
روسري از پوست سير، چادري از پوست بادمجان و يه جفت كفش خيلي قشنگ از پوست سنجد دوخت و پوشيد و بيرون رفت.
رفت و رفت و رفت تا به بقال رسيد. بقال گفت: خاله سوسك پا كوتاه! سوسك سياه! كجا ميري؟
خاله سوسك ناراحت شد و گفت: خاله سوسكه و درد. من كه از گل بهترم، از برگ گل نازكترم چرا ميذاري سر به سرم؟؟
- پس چي بگم؟
- بگو خاله قزي، چادر يزدي، كفش قرمزي، كجا ميري؟
- اي خاله قزي، چادر يزدي، كفش قرمزي، كجا ميري؟
- میروم بر همدون،شو کنم بر رمضون.نون گندم بخورم قیلون بلور بکشم،منت بیخود نکشم.
- خاله قزي زنم ميشي؟ وصله اين تنم ميشي؟ دگمه پيرهنم ميشي؟
- اگه من زنت بشم، وصله اون تنت بشم، دگمه پيرهنت بشم، گاهیم دعوا میشه میون هر مرد و زنی!
اگه بین من و تو دعوا بشه ،آشوبی برپا بشه،بگو من و با چی میزنی؟
بقال سنگ ترازو رو برداشت و گفت: با اين.
خاله سوسكه جيغي زد و گفت: نه، نه، نه! من زن بقال نميشم؛ اگر بشم، كشته ميشم.
بعد خاله سوسكه رفت و رفت و رفت تا به قصاب رسيد. قصاب گفت: خاله سوسك پا كوتاه! سوسك سياه! كجا ميري؟
خاله سوسك ناراحت شد و گفت: خاله سوسكه و درد. من كه از گل بهترم، از برگ گل نازكترم چرا ميذاري سر به سرم؟؟
- پس چي بگم؟
- بگو خاله قزي، چادر يزدي، كفش قرمزي، كجا ميري؟
- اي خاله قزي، چادر يزدي، كفش قرمزي، كجا ميري؟
- میروم بر همدون،شو کنم بر رمضون.نون گندم بخورم قیلون بلور بکشم،منت بیخود نکشم.
- خاله قزي زنم ميشي؟ وصله اين تنم ميشي؟ دگمه پيرهنم ميشي؟
-اگه من زنت بشم، وصله اون تنت بشم، دگمه پيرهنت بشم، گاهیم دعوا میشه میون هر مرد و زنی!
اگه بین من و تو دعوا بشه ،آشوبی برپا بشه،بگو من و با چی میزنی؟
قصاب ساتور رو برداشت و گفت: با اين.
خاله سوسكه جيغي زد و گفت: نه، نه، نه! من زن قصاب نميشم؛ اگر بشم، كشته ميشم.
بعد خاله سوسكه رفت و رفت و رفت تا به بزاز رسيد. بزاز گفت: خاله سوسك پا كوتاه! سوسك سياه! كجا ميري؟
خاله سوسك ناراحت شد و گفت: خاله سوسكه و درد. من كه از گل بهترم، از برگ گل نازكترم چرا ميذاري سر به سرم؟؟
- پس چي بگم؟
- بگو خاله قزي، چادر يزدي، كفش قرمزي، كجا ميري؟
- اي خاله قزي، چادر يزدي، كفش قرمزي، كجا ميري؟
- میروم بر همدون،شو کنم بر رمضون.نون گندم بخورم قیلون بلور بکشم،منت بیخود نکشم.
- خاله قزي زنم ميشي؟ وصله اين تنم ميشي؟ دگمه پيرهنم ميشي؟
- اگه من زنت بشم، وصله اون پيرهنت بشم، دگمه پيرهنت بشم،
گاهیم دعوا میشه میون هر مرد و زنی!
اگه بین من و تو دعوا بشه ،آشوبی برپا بشه،بگو من و با چی میزنی؟
بزاز مترش رو برداشت و گفت: با اين.
خاله سوسكه جيغي زد و گفت: نه، نه، نه! من زن بزاز نميشم؛ اگر بشم، كشته ميشم.
بعد خاله سوسكه رفت و رفت و رفت تا به خياط رسيد. خياط گفت: خاله سوسك پا كوتاه! سوسك سياه! كجا ميري؟
خاله سوسك ناراحت شد و گفت: خاله سوسكه و درد. من كه از گل بهترم، از برگ گل نازكترم چرا ميذاري سر به سرم؟؟
- پس چي بگم؟
- بگو خاله قزي، چادر يزدي، كفش قرمزي، كجا ميري؟
- اي خاله قزي، چادر يزدي، كفش قرمزي، كجا ميري؟
- میروم بر همدون،شو کنم بر رمضون.نون گندم بخورم قیلون بلور بکشم،منت بیخود نکشم.
- خاله قزي زنم ميشي؟ وصله اين تنم ميشي؟ دگمه پيرهنم ميشي؟
- اگه من زنت بشم، وصله اون تنت بشم، دگمه پيرهنت بشم، گاهیم دعوا میشه میون هر مرد و زنی!
اگه بین من و تو دعوا بشه ،آشوبی برپا بشه،بگو من و با چی میزنی؟
خياط قيچي رو برداشت و گفت: با اين.
خاله سوسكه جيغي زد و گفت: نه، نه، نه! من زن خياط نميشم؛ اگر بشم، كشته ميشم.
بعد رفت و رفت و رفت تا به كنار چشمه رسيد. آقا موشه همين كه خاله سوسكه رو ديد يه دل نه صد دل عاشق شد
و به خاله سوسكه گفت: اي خاله قزي، چادر يزدي، كفش قرمزي، زنم ميشي،وصله ی این تنم میشی؟دگمه ی پیرهنم میشی؟
خاله سوسكه گفت: اگه من زنت بشم، وصله اون تنت بشم، دگمه پيرهنت بشم، گاهیم دعوا میشه میون هر مرد و زنی!
اگه بین من و تو دعوا بشه ،آشوبی برپا بشه،بگو من و با چی میزنی؟
- چرا که دعوا بکنیم،آشوبی بر پا بکنیم؟
- بله بله بله زنت میشم.مونس و همدمت میشم .مادر بچه هات میشم.همسر با وفات میشم
-
آنها با هم عروسي كردند...
وهفت شب هفت روز جشن گرفتند
قصه ما بسر رسید.کلاغه بخونش رسید و قصه رو شنید و زیر بال و پر مامانش خوابید.