بلبل ز شاخ سرو به گلبـــانگ پهـــــلوی
میخواند دوش درس مقامات معنـــــوی
مرغان باغ قافیه سنجند و بذله گــــــوی
تا خواجه مِی خورد به غزلهای پهلـــوی
جمشید جـــــز حکایت جام از جهان نبرد
زنـــــــــــــــهار دل مبند بر اسباب دنیوی
دهقانِ سالخورده چه خوش گفت با پسر:
«کای نور چشمِ من بجز از کِشته ندروی»
سلام به همه ی بر و بچ گل پرشیا
بعد از ظهر همگی به نیکی
کورش عزیز
دشمن محبوب قدیمی
خوش آمدی که خوشم آمد از آمدنت...
شهاب عزیز
ممنون که کورش رو از دست برزیلیا نجات دادی و برگردوندی به پرشیا
سروش عزیز
آماده باش که کورش اومده و گزینه ها رو گذاشته روی میز
حالا با اجازه میگیم:
سلامتی همه جدیدیا و قدیمیای پرشیا
مِی میزنیم به غزلهای پهلوی خودشم به سبک شیوای لهستانی
به امید روزای خوشتر و شادتر و شیرین تر و رنگی تر
گلی خانوم گلِ گلاب
پ.ن: ینی الان اعتماد به نفس در حدِّ کهکشانها!اصن یه وضی