goli_kh

 
Rejestracja: 2011-02-14
چه قدر غم انگيز است كه مردم طوری بار می آيند كه به چيزی شگفت انگيز چون زندگی عادت می كنند
Punkty161więcej
Następny poziom: 
Ilość potrzebnych punktów: 39
Ostatnia gra
Bingo

Bingo

Bingo
3 lat 34 dni temu

هر که شد محرم دل...

هر که شد محرم دل در حرم یار بماند 
وآن که این کار ندانست در انکار بماند
اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن
شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند
صوفیان واستدند از گرو می همه رخت
دلق ما بود که در خانه خمار بماند
محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد
قصه ماست که در هر سر بازار بماند
هر می لعل کز آن دست بلورین ستدیم
آب حسرت شد و در چشم گهربار بماند
جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت
جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند
گشت بیمار که چون چشم تو گردد نرگس
شیوه تو نشدش حاصل و بیمار بماند
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند
داشتم دلقی و صد عیب مرا می​پوشید
خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند
بر جمال تو چنان صورت چین حیران شد
که حدیثش همه جا در در و دیوار بماند
به تماشاگه زلفش دل حافظ روزی
شد که بازآید و جاوید گرفتار بماند

سلام و صبح به خیر به همه اونا که محرم دلن

مژده ای دل که...

مژده ای دل كه مسيحا نفسى مى آيد

 كه ز انفاس خوشش بوى كسى مى آيد

از غم هجر مكن ناله و فرياد كه دوش   

زده ام فالى و فرياد رسى مى آيد

زآتش وادى ايمن نه منم خرم و بس   

موسى اينجا به اميد قبسى مى آيد

هيچ كس نيست كه در كوى تواش راهى نيست     

هر كس اينجا بطريق هوسى مى آيد

كس ندانست كه منزلگه معشوق كجاست    

 اين قدر هست كه بانگ جرسى مى آيد

جرعه اى ده كه به ميخانه ارباب كرم      

هر حريفى ز پى ملتمسى مى آيد

دوسترا گر سر پرسيدن بيمار غمست      

گو بران خوش كه هنوزش نفسى مى آيد

خبر بلبل اين باغ بپرسيد كه من    

ناله يى مى شنوم كز قفسى مى آيد

يار دارد سر صيد دل حافظ ياران

شاه بازى به شكار مگسى مى آيد

 

سلام صبح شاد شنبه ی پاییزیتون بخیر

(هفته ی دیگه این موقع امیر اومده)


عیشم مدامست...

عيشم مدامست از لعل دلخواه  

 كارم به كامست الحمدلله

اى بخت سركش تنگش ببر كش  

 گه جام زركش گه لعل دلخواه

ما را به رندى افسانه كردند   

پيران جاهل شيخان گمراه 

از دست زاهد كرديم توبه    

 وز فعل عابد استغفراللّه

جانا چه گويم شرح فراقت    

 چشمى و صد نم جانى و صد آه

كافر مبيناد اين غم كه ديدست  

 از قامتت سرو از عارضت ماه

شوق لبت برد از ياد حافظ

درس شبانه ورد سحرگاه

 

سلام و صبحتون به خیر.

امیدوارم کار همتون بکام باشه و هر کی میره مسابقه کورش جزو برنده ها باشه



ای هدهد صبا...

اى هدهد صبا به سبا مى فرستمت 
بنگر كه از كجا به كجا مى فرستمت
حيفست طايرى چو تو در خاكدان غم
ز اين جا به آشيان وفا مى فرستمت
در راه عشق مرحله قرب و بعد نيست
مى بينمت عيان و دعا مى فرستمت
هر صبح و شام قافله اى از دعاى خير
در صحبت شمال و صبا مى فرستمت
تا لشكر غمت نكند ملك دل خراب
جان عزيز خود به نوا مى فرستمت
اى غايب از نظر كه شدى همنشين دل
مى گويمت دعا و ثنا مى فرستمت
تا مطربان ز شوق منت آگهى دهند
قول غزل بساز و نوا مى فرستمت
در روى خود تفرج صنع خداى كن
كائينه خداى نما مى فرستمت
ساقى بيا كه هاتف غيبم به مژده گفت
با درد صبر كن كه دوا مى فرستمت
حافظ سرود مجلس ما ذكر خير تست
بشتاب هان كه اسب و قبا مى فرستمت

سلام و صبح پنجشنبه پاییزیتون بخیر و شادی
راستی یادم رفت؛بیست و یکم مهر/ رام روز
جشن «رام‌روزی»؛ و نیز روز غلبه کاوه و فریدون بر ضحاک مبارک باد.


دوش از جناب عاصف...

دوش از جناب آصف پيك بشارت آمد

کزحضرت سلیمان عشرت اشارت آمد

خاك وجود ما را از آب ديده گل كن

 ويران سراى دل را گاه عمارت آمد

اين شرح بى نهايت كز زلف يار گفتند

حرفيست از هزاران كاندر عبارت آمد

عيبم بپوش زنهار اى خرقه ء مى آلود  

كان پاك پاكدامن بهر زيارت آمد

امروز جاى هر كس پيدا شود ز خوبان  

كان ماه مجلس افروز اندر صدارت آمد

بر تخت جم كه تاجش معراج آسمانست   

همت نگر كه مورى با آن حقارت آمد

از چشم شوخش اى دل ايمان خود نگهدار   

 كان جادوى كمانكش بر عزم غارت آمد

درياست مجلس او درياب وقت و درياب    

هان اى زيان رسيده وقت تجارت آمد

آلوده اى تو حافظ فيضى ز شاه درخواه

 كان عنصر سماحت بهر طهارت آمد

 

سلام و صبح به خیر به همگی