goli_kh

 
Rejestracja: 2011-02-14
چه قدر غم انگيز است كه مردم طوری بار می آيند كه به چيزی شگفت انگيز چون زندگی عادت می كنند
Punkty171więcej
Następny poziom: 
Ilość potrzebnych punktów: 29
Ostatnia gra
Bingo

Bingo

Bingo
3 lat 70 dni temu

هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود...

هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود        

هرگز از ياد من آن سرو خرامان نرود

آن چنان مهر توام در دل و جان جاى گرفت       

كه اگر سر برود از دل و از جان نرود

هر چه جز بار غمت بر دل مسكين منست       

برود از دل من وز دل من آن نرود

در ازل بست دلم با سر زلفت پيوند       

تا ابد سر نكشد وز سر پيمان نرود

گر رود از پى خوبان دل من معذورست       

درد دارد چه كند كز پى درمان نرود

هر كه خواهد كه چو حافظ نشود سرگردان

دل به خوبان ندهد وز پى ايشان نرود

سلام 

ظهر شنبه ی همگی به نیکی

این شنبه برام با شنبه های دیگه خیلی فرق داره...

هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود...

گلی...



اى غايب از نظر به خدا مى سپارمت ...

سلام

امروز مامانم حافظ رو باز کرد و این شعر اومد:

اى غايب از نظر به خدا مى سپارمت        

جانم بسوختى و به دل دوست دارمت

تا دامن كفن نكشم زير پاى خاك       

باور مكن كه دست ز دامن بدارمت

صد جوى آب بسته ام از ديده بر كنار       

بر بوى تخم مهر كه در دل بكارمت

بارم ده از كرم سوى خود تا به سوز دل       

در پاى دمبدم گهر از ديده بارمت

خواهم كه پيش ميرمت اى بى وفا طبيب       

بيمار باز پرس كه در انتظارمت

حافظ شراب و شاهد و رندى نه وضع تست

فى الجمله مى كنى و فرو مى گذارمت


از چنگ منش اختر بد مهر بدر برد ...

آن يار كزو خانه ء ما جاى پرى بود       

سر تا قدمش چون پرى از عيب برى بود

دل گفت فروكش كنم اين شهر به بويش       

بيچاره ندانست كه يارش سفرى بود

از چنگ منش اختر بد مهر بدر برد       

آرى چه كنم دولت دور قمرى بود

خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرين       

افسوس كه آن گنج روان رهگذرى بود...

امشب تو دعاهاتون برای ما هم دعا کنین که محتاجیم به آرامش...

گلی...


شربتى از لب لعلش نچشيديم و برفت ...

شربتى از لب لعلش نچشيديم و برفت        

روى مه پيكر او سير نديديم و برفت

گوئى از صحبت ما نيك به تنگ آمده بود       

بار بربست و به گردش نرسيديم و برفت

بس كه ، ما فاتحه و حرز يمانى خوانديم       

وز پيش سوره ء اخلاص دميديم و برفت

عشوه دادند كه بر ما گذرى خواهى كرد        

ديدى آخر كه چنين عشوه خريديم و برفت

شد چمان در چمن حسن و لطافت ليكن       

در گلستان وصالش نچميديم و برفت

همچو حافظ همه شب ناله و زارى كرديم

كاى دريغا به وداعش نرسيديم و برفت

ممنون از همه

گلی...


یک رنگی...

سلام و بعد از ظهر تابستونی همه به نیکی

امروز باز سه شنبه و صندلی داغه و نت من قطع و وصل میشه.!

همه میدونین من همه ی وبلاگا و کامنتا رو میخونم.این چند روز فکر کنم خیلیا از جو اینجا و دعوای بی مورد سر برتری استقلال یا پرسپولیس شوخی رو تبدیل به ناراحتی و بی احترامی کردن.

قبل کامنت گذاشتن فقط یکم فکر کنین.

قرمز؟رنگه عشقه و قشنگه.

آبی؟رنگ آرامشه و قشنگه.

زرد؟رنگ خورشیده و قشنگه.

سفید؟رنگ برفه و قشنگه.

اما قشنگترین و زیبا ترین رنگ دوستیه.رنگ هم دلیه.

فکر کنین بهتر نیست جای بی احترامی به هم فقط شوخی کنیم و از مسیر شوخی خارج نشیم ؟

کل کل و شوخی جای خودش ولی یادمون بمونه:

هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد.

گلی...