میگن:
ویسکی با یخ به معده آسیب میرسونه!
تکیلا با یخ برای مغز خوب نیست!
ودکا با یخ باعث ناراحتی کبد میشه!
ابسلوت با یخ به کلیه آسیب میرسونه!
کنیاک با یخ برای قلب بده!
خب بابا نخورین این یخ و که این همه ضرر داره!!!
شبتون پرستاره
میگن:
ویسکی با یخ به معده آسیب میرسونه!
تکیلا با یخ برای مغز خوب نیست!
ودکا با یخ باعث ناراحتی کبد میشه!
ابسلوت با یخ به کلیه آسیب میرسونه!
کنیاک با یخ برای قلب بده!
خب بابا نخورین این یخ و که این همه ضرر داره!!!
شبتون پرستاره
سلام به همگی
دیروز حرف دلتنگی بود.دیشب یکمی عصبانیت و امروز...
امروز شادم و میگم:
منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
چه شکر گویمت ای کار ساز بنده نواز
دراین مقام مجـــــــازی بجز پـــــــیاله مگیر
در این سراچه ی بازیچه غیر عشق مباز...
به سلامتی اونا که دلشون تنگ شد.
به سلامتی اونا که دلداری دادن.
به سلامتی اونا که ثابت کردن تو دنیای مجازی میشه دوستیای حقیقی داشت.
به سلامتی ماریامینی که فارغ از موضوع وبلاگش کلی بهمون خوش گذشت.
به سلامتی رامین که چراغ خاموش میاد ولی تا دلت میگیره دلگرمی میده که شاد باشی
ممنون از محبتت دوست خوبم.
به سلامتی آقا معلم که با نور پایین اومد تا بگه هستش.ممنون از شما دوست نازنین.
امیدوارم بازم مثل گذشته اونایی که اهل دلن رو مهمون وبلاگای قشنگتون بکنین.
به سلامتی اون دویی که همیشه پشت سرش سه میاد و میگه کورشم همین روزا
پیداش میشه...
بسلامتی همه بچه های قدیم و جدید پرشیا
چه اونا هستن،چه اونا که رفتن.
چه اونا که سفیدن یا سبز یا خاکستری یا حتی...
چه اونا که چراغ خاموش میان،چه اونا که چراغشون پر نوره،چه اونا که چراغشون کم نوره
بقول سروش :
دنیای عجیبیه،با کسایی تو دنیای واقعی آشنا میشی که آرزو میکنی کاش هیچ وقت
نمی دیدیشون، و کسایی رو تو دنیای مجازی ملاقات میکنی که جزئی از زندگی
عادی و روزمره ات میشن و آرزو میکنی ای کــــــــــــــــاش می دیدیشون...!
پس بسلامتی دنیایی که توش:
سعید با معرفت داره.رامین شاد داره.آقا معلم بامرام داره.جواد با محبت داره.عادل خان
دیکتاتور داره.امیر عفو شده ی خائن دوست داشتنی داره.دشمن محبوب داره ینی
امیدوارم بازم داشته باشه.امین همیشه پایه داره.شهاب تدارکات چی داره.سروش صبور
داره.عمو مهران نازنین و خاله پروین و دوستی و آقا مهدی و آقا داوود و الیاس و هویج و
و دوتا آقا رضای گل و خلاصه کــــــــــــلـــــــــــــی آدم نازنین داره.
دعوا و آشتی و دلتنگی و دلداری وطلا خانوم که چهار قلو زاییده و سفر برزیل داره.
به سلامتی همه ی شما که خوبین.ماهین.ببخشید اسم هر کی از قلم افتاد.
دوست دارم این دنیای مجازی و دوستیای حقیقیشو...
دوستتون دارم
گلی خانوم شاااااااد
سلام
راستش دلم یهو تنگ شد امروز!
برای دوستیا،برای دوستا،برای ...
برای کورش و غزلای لهستانیش و ستاد منهدم شده ش و افراد متواریش و ...
برای رامین و همیشه مخالف بودنش و مجاهده ی نستوهش با خانوما و ...
برای آقا معلم و دلنوشته های گاهی تلخش و کامنتای گاهی تیزش و داستانای همیشه
قشنگش و ...
برای روزایی که فقط خاطره هاش مونده...
برای ...
ما ز ياران چشم يارى داشتيم
خود غلط بود آن چه ما پنداشتيم
تا درخت دوستى كى بر دهد
حاليا رفتيم و تخمى كاشتيم
گفتگو آيين درويشى نبود
ورنه با تو ماجراها داشتيم
نكته ها رفت و شكايت كس نكرد
جانب حرمت فرو نگذاشتيم...
نمیدونم کدومتون اینارو میخونین؟نمیدونم چی شد که همچی شد؟ولی میخوام بگم این
رسم رفاقت نبود...
اگه ما بد بودیم؟اگه ما بد کردیم؟شما بجای رفتن می موندین و یادمون می دادین خوبیو،
معرفتو،مرامو ...
با هم بودن همیشه بهتره ...
امروز با امین(CoLd.BLo0ded) گفتیم :
به سلامتی همه بچه های قدیم و جدید پرشیا
چه بی معرفت،چه با معرفت
چه باحال،چه بي حال
چه شاد،چه غمگين
چه شوت،چه تيز
چه نا پیدا،چه کم پیدا،چه همیشه پیدا
چه قرمز،چه آبي
چه سبز،چه خاکستری
چه پير،چه جوون
چه خانوم،چه آقا
چه کوچیک،چه بزرگ...
و بعد گفتیم:
به سلامتي خاكياشششششششش
به سلامتی مهربوناااااااااااااااش
به سلامتي پايه هاششششششششش
به سلامتي ناراحتاشششششش
به سلامتی پشیموناششششششششش
و حالا :
به سلامتی کورش و غزلای لهستانیش و ستاد منهدم شده ش و افراد متواریش!
به سلامتی رامینو همیشه مخالف بودنش و مجاهده ی نستوهش با خانوما!
به سلامتی آقا معلم و دلنوشته های گاهی تلخش و کامنتای گاهی تیزش و داستانای
همیشه قشنگش!
دعا میکنم دوباره تکرار بشه روزای خوش گذشته...
ببخشید اگه طولانی بود و اگه حوصله تون سر رفت از نق نق من...
دوستدار همه
با معرفت یا بی معرفت
باحال یا بی حال
شاد یا غمگین و ...
گلی خانومِ دلتنگِ روزای گذشته...
سیمون پیر باغی برای خود ساخت
باغی که در تمام عالم نظیر نداشت.
سیمون در باغ خود دانه های الماس کاشت
الماس ها جوانه زدند، جوانه های درخشان درخت شدند.
روی شاخه ها میوه های جواهر در آمد، هر یک مثل پنجه ی آفتاب.
همه جا رنگ و وارنگ، همه جا رنگین کمان
از تابش خورشید، از بارش باران.
آن جا بر تاک های عاج یاقوت سرخ کبود روییده
زیر این سایه انگورهایی از سنگ یشم رسیده...
این جا خوشه های گندم طلا، طلای ناب که در هوا موج می زند.
آن جا دانه های زبرجد که کلاغ ها بر آن ها نوک می زنند.
نگاه کنید!
سیمون پیر میان درخت های الماس می چرخد
و علف های طلای سفید را وجین می کند.
توت های مروارید صورتی رسیده است...
روی آن درخت، گردوی اوپال
روی این درخت، گلابی طلا...
آهای! بجنبید، بجنبید
میوه های قیمتی را با چوب بتکانید
سیب زمینی های نقره را جمع کنید
گوجه های زمرد را فراموش نکنید.
از این خربوزه های آبدار مرجان هم
که پیش پایتان است بچینید.
سیمون پیر میان درخت های الماس
هی بیل می زند و هی بیل می زند.
حالا می ایستد، نفسی تاره می کند
و در حسرت یک... هلوی... واقعی آه می کشد...
شل سیلور استاین
سلام صبح شنبه ی همگی به نیکی
هفته تون سراسر برکت و معجزه
می خواهیم بازی کنیم،
ورود بزرگترها ممنوع.
چون احتیاج به «مواظب باش»و«این کار را بکن»و « آن کار را نکن»نداریم!
ورود بزرگترها ممنوع.
گروهی درست کرده ایم
و با هم رمز و قراری داریم؛
در این گروه هم
ورود بزرگترها ممنوع.
حالا می خواهیم پیتزا بخوریم
فقط من و دوستانم؛
پس ورود بزرگترها ممنوع.
چی؟ باید پول بدهیم
خب، ورود بزرگترها آزاد!
شل سیلور استاین